چوب معلم گله، هر کی نخوره خله

ساخت وبلاگ

کلاس اول دبستان را  کردان رفتم و آقای صاد معلممان بود. با اینکه آقای صاد معلم کلاس اول بود اما آوازه اش به گوش همه رسیده بود و همه بچه های مدرسه او را می شناختند.  آقای صاد یک میز تحریر فلزی داشت، از همان میز معلم هایی که همه کلاس های دهه شصت بهشان مجهز بودند، و توی مدرسه معروف بود که هر کسی را که شیطنتی بکند یا درس نخواند داخل کمد میز تحریر می اندازد. میز تحریر فلزی کلاس ما! در نتیجه می شد که بارها وسط درس در کلاس را می زدند و ناظم یا مدیر یکی از بچه های مدرسه را، حتی تا کلاس پنجمی ها، که لابد شیطنتی کرده یا درسی بلد نبوده، تحویل آقای صاد می داد و بعد با آقای صاد دونفری کمک می کردند و پسرک را کشان کشان به سمت میز می بردند. پسرک هم عربده کشان، از ترس به در و دیوار و میز چنگ میزد و از لابه لای اشک و گریه جان پدر و مادرش را قسم می خورد که غلط کرده و دیگر درس می خواند. آقای صاد نه تنها پسرک را "سر عقل" می آورد بلکه به خیال خودش پسرک "آیینه عبرتی" هم برای ما سی تا کلاس اولی می شد که با عضلات منقبض شاهد این ماجرا بودیم. مطمئنم که قسمت بسیار بزرگی از هم نسلان من شاهد رفتارهایی شبیه این بوده اند.

فیلم مدرسه و آقایی که موهای دانش آموزان را قیچی می کند، دیده ایم. از اینکه اولا این رفتار بد به لطف گوشی های تلفن همراه لاپوشانی نشده و ثانیا صدای اعتراض عمومی سالهاست در مقابل چنین رفتارهایی بلند شده  و روز به روز رساتر می شود، خوشحالم. شاید که نسل بعد از ما  اضطراب و ترس کمتری را در دوران کودکیشان متحمل شوند.

شب...
ما را در سایت شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsleeplessinboston0 بازدید : 121 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 4:32