تنهایی

ساخت وبلاگ

 

تنهایی تشویش همیشه حیات ماست. تقصیری هم نداریم، تقدیرمان این است، وابسته ایم به هم و تنهایی مرگ است برایمان.  این که یار، دوست، رفیق روی بگرداند و ما بمانیم پشت در، این که چاله سیاه درونمان را نتوانیم پر کنیم با رفاقت و شفاقت، این که بمانیم تنها، با "خودمان" و هیولای درونمان. چه چیز از این هولناک‌تر؟

 ما می ترسیم، از "خودمان"، از تنهایی. می ترسیم و گیر کرده ایم در دور شب و روز و ماه و سال و چنگ می‌زنیم در هر آنچه ما را از "خودمان" دور نگه می‌دارد و چاله سیاه درونمان را پر می‌کند، چنگ می‌زنیم در هر آنچه ما را از "خودمان" رها می‌کند و کنار هم نگه می‌دارد، چنگ می‌زنیم در غدر، در تزویر، در ریا. قالب می‌گیریم خودمان را درون پوسته‌های سفالی لبخند به لب، با دقت و ظرافت، تا بمانیم با هم. ما، پوسته‌های پوک، چهره‌های موفقِ خوشحال، مترسک‌های مجهز به فیلتر اینستاگرام.

 ما می‌بینیم دیگران را: صورتک‌های چیره بر زندگی، آرزوهای مجسم و نمی‌بینیم ترک‌های روی پوسته‌هاشان را از دور. شک‌هاشان را، ترس‌هاشان را، سستی زیر پاهاشان را و وارسی می‌کنیم خودمان را با وسواس، مبادا که پوسته سفالیمان ترک بخورد و فراز و فرود وجودمان بریزد بیرون، زندانی می‌کنیم خودمان را و آن قسمتی از وجودمان را که قالب‌گرفتنی نیست، مبادا که "او" نخواهدمان و بمانیم تنها و در عوض لبخندهای مصنوعی قی می‌کنیم توی صورت هم. ما، موجوداتِ مفلوکِ مانده توی خود.

 واقعیتش این است اما، که ما همه تنهاییم، هر هشت و خورده‌ای میلیارد نفرمان، ما همه تنهاییم و دلمان خوش است به با هم بودن. ما تنهاییم به ذات انسان بودنمان، در تجربه‌مان از زندگی، در درک جهان اطرافمان، تنهاییم در روبه‌رویی با مرگ و ترس از نبودمان و حالا تنهاتر از همیشه درون پوسته‌هایمان. ما تنها مانده‌ایم با خودمان و سیاه‌چاله درونمان و صدایمان نمی‌رسد به هیچ کس و خفه می‌شود، درون این پوسته‌های سفالی لبخند به لب.

شب...
ما را در سایت شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsleeplessinboston0 بازدید : 122 تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1399 ساعت: 7:42