شب

متن مرتبط با «اقایان» در سایت شب نوشته شده است

گور پدر جنگ اقایان، گور پدر جنگ...

  • زمانش را یادم نیست، مدرسه نمی رفتم ذهنم را قالب گرفته باشند با تاریخ و روز و ماه. حساب که می کنم سه، چهار ساله باید بوده باشم. چند تصویر گنگ است، داستان هم نمی شود، نامفهوم. شاید هم همه اش خواب بوده، تصاویر درهم. شاید هم صدا بوده و بعد تصاویر را ساخته است ذهنم. می دانید ذهن است دیگر، باید سر در بیاورد از کار جهان. شاهد نیابد، می سازد خودش. ایستاده بودیم در خیابان, با مادرم. ردیف بلند تلفن های زرد را یاد مانده . میانه دهه شصت بود، تلفن نبود در خانه ها. ایستاده بودیم درون باجه و نگاه بی حوصله ام را لابد دوخته بودم به زیر طاقچه فلزی باجه، که زد. دود را یادم نیست، آتش را یادم نیست، صداها را یادم ه,گور,پدر,جنگ,اقایان،,گور,پدر,جنگ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها